نشست پنجم سلسله نشستهای عاشورایی پژوهشکده تاریخ و سیره اهلبیت(ع) برگزار شد
نشست پنجم سلسله نشستهای عاشورایی از سوی پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بیت(ع) پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با همکاری انجمن تاریخ پژوهان با عنوان «آسیبشناسی کاربست رویکرد تاریخی در واقعه عاشورا» با کارشناسی دکتر نعمتالله صفری، استاد جامعةالمصطفی العالمیه برگزار شد.
استاد جامعةالمصطفی العالمیه گفت: در ابتدا باید رویکرد تاریخی را تعریف کنم؛ رویکرد تاریخی نگاه تاریخی دارد و در منابع تاریخی غور میکند و تحلیلهایش تاریخی است و میکوشد با ملاکهایی مانند عقل و عقلا به تحلیل وقایع تاریخی بپردازد و نمیپذیرد که ملاکهای برونی مخصوصاً ملاکهای دینی بر او تحمیل شود؛ مانند ملاکهای کلامی.
در اینجا با دو محقق و تحلیلگر مواجه هستیم؛ یک تحلیلگر برونتاریخی که فقط وفادار به ملاکها و روشهای تاریخی است و هیچ ملاک برونی مانند ملاکهای کلامی را نمیپذیرد که با این محققان فعلاً کاری نداریم و مخاطب ما نیستند، اما برخی از محققان تاریخی شیعه امامیهاند و نمیخواهند دست از تشیع بردارند و دوست دارند با روشهای تاریخی به تحلیل وقایع و از جمله عاشورا بپردازند. مخاطب ما این دستهاند نه تاریخیهای محض. ما در این نشست، آسیبها را برای این دسته بیان میکنیم.
دکتر صفری در بیان آسیبها، تفاوت علم تاریخ با علم سیره را در چند نکته بیان کرد و گفت: نخستین نکته این است که اهل بیت(ع) از جمله امام حسین(ع) قبل از آنکه تحت علمی به نام تاریخ قرار بگیرند، تحت علم یا مطالعاتی به نام سیره قرار گرفتند. سیره با تاریخ قدری متفاوت است و موضوع تاریخ، انسان(امام) و حوادث او به عنوان یک انسان است، اما موضوع سیره، انسان (امام) به عنوان یک معصوم است و ما کاربر نوع دوم را در نظر میگیریم و یک شیعه با پیشفرض معصوم بودن ائمه وارد میشود که تاریخ متوجه اینها نیست و قبول هم ندارد و در مورد عاشورا نیز چنین است و به مسائل کلامی و روایی توجه ویژهای ندارد و ممکن است استفادههایی کند. بنابراین اولین مسئله این است که باید موضوع تاریخ و سیره تفکیک شود و نسبت اینها عموم و خصوص من وجه است.
نکته دوم اینکه تاریخ ادعای واقعنمایی دارد و ابزار آن هم شواهد و قرائن و ابزارهای دیگر است، اما تاریخیها میگویند تاریخ قدرت واقعنمایی مطلق ندارد و نمیتواند حادثه را آنطور که بوده نشان دهد و تاریخیها اعتراف میکنند که به قطع نمیرسیم و وقتی که بیشترین شواهد را جمع کنیم، به اطمینان میرسیم و ممکن است تحلیلها موقتی باشد. بنابراین یک وقت کاربر متوهم نشود که به صددرصد واقعیت رسیده و بگوید که جز این نیست. یک تاریخی هیچ وقت نمیگوید این است و جز این نیست، بلکه میگوید این چیزی است که من با ابزارهای خود به آن رسیدهام.
استاد جامعةالمصطفی العالمیه در ادامه بیان آسیبها گفت: نکته دیگر اینکه عاشورا یک واقعه عادی نیست، بلکه واقعه ویژه است و اینطور نیست که ما عاشورا را دربست به یک فرد تاریخی تحویل دهیم و بگوییم هر طور که میخواهید آن را تحلیل کنید. عاشورا رمز حیات تشیع و محور اصلی امامیه است. همه ائمه(ع) ما به عاشورا توجه کردهاند، حتی در روایات ما نشان میدهد که ائمه(ع) پیشینی نیز به آن توجه کردهاند. پس بخشی از تحلیل عاشورا به یک تاریخی میرسد. در عاشورا، کلام و فقه هم دقیق است و حتی مطالب فقهی داریم که تاریخیها ورود خامی به این حوزهها میکنند؛ مانند اینکه میگویند امام(ع) حجش را ناتمام گذاشت، اما چنین نیست؛ چون اصلا امام(ع) وارد حج نشد. یا مثلاً اینکه امام حسین(ع) در روز عاشورا چرا نماز ظهر را خواندند و نماز عصر را نخواندند که اینها مطالبی است که یک تاریخی با ابزارهای خودش راهی به آن ندارد و حق هم ندارد در چیزی که مسلط نیست ورود کند.
حتی ممکن است علوم جامعهشناختی داشته باشیم که با تاریخ تعامل دارد اما یافتههای آن تاریخی نیست. در باب اسطورهشناسی نیز برخی میگویند تاریخ تا ۲۰۰ سال قدرت ظهور و بروز دارد و بعد از آن باید کار را به اسطورهشناسی و ... بدهیم. اگر یک تاریخی بخواهد یک تحلیل قوی داشته باشد باید به این علوم هم آشنا باشد.
یک تاریخی فقط نمیتواند تاریخی باشد. علوم بسیار مرتبطی در عاشورا داریم که یک تاریخی باید درباره آنها سطحی از معرفت را داشته باشد که عبارت از آشنایی، تسلط، تخصص و تمحض است. پس یک تاریخی باید در برابر این علوم، سطحی از معرفت این سطوح چهارگانه را داشته باشد. در حقیقت، اگر حدیث، سند، رجال، کلام و فقه نداند، ممکن است تحلیل جامعی از عاشورا نداشته باشد. دیگر اینکه ذات تاریخ تقدسزداست و کاری ندارد که این فرد کیست و کجاست.
مدیر دانشنامه اهل بیت(ع) در ادامه ویژه بودن واقعه عاشورا گفت: ما در تاریخ خودمان یکسری وقایع حماسهآمیزی مانند چالدران داشتهایم که شاه اسماعیل شکست میخورد، اما عاشورا مانند چالدران نیست که به صورت یکسان تحلیل شوند، بلکه عاشورا یک واقعه ویژه است و باید به تقدسزدا بودن رویکرد تاریخی توجه شود. تاریخ یا کاربر تاریخ گاهی اوقات خودمطلقپندار میشود و تصور میکند که تمام اجتهاد در انحصار اوست. البته ممکن است رشتههای دیگر نیز چنین باشند.
دکتر نعمت الله صفری در باب منابع اشاره کرد: منابع لزوماً نباید تاریخی باشد و هر چیزی که بتواند دادهای را در اختیار ما قرار بدهد میتواند منبع باشد. پس باید توجه کنیم که منابع را منحصر به منابع تاریخی ندانیم. در خصوص عاشورا از منابع روایی بینیاز نیستیم و باید از دادههای دیگر نیز استفاده کنیم. مراجعه ما به این منابع باید در حد نسخههای عربی آنها باشد، حتی ممکن است به منابع نسخهشناسانه نیاز پیدا کنیم و ببینیم که این نسخه چطور به ما رسیده و چه فرایندی داشته و چه دادههایی دارد. همچنین باید رشتههای مرتبط را شناخت. به خصوص که امروزه در هنر و رسانه نیاز به آشنایی بیشتری داریم. اگر تاریخ بخواهد فقط با منابع تاریخی بررسی شود، خیلی خشک است و در آن لطافت نیست. نکته دیگر توجه به قاعده «عدم الوجدان لا یدل علی عدم الوجود» است؛ یعنی اگر تاریخدانی مطلبی را ندید، باید بگوید که من نیافتم و با تحلیلهای خود به آن نرسیدم، نه اینکه بگوید وجود ندارد و نبوده است.