قیام امام حسین(ع) سرآغاز قیامهایی در جهان اسلام گردید و سیره حضرت اسوهای برای دیگران شد. مردم به این نکته پی بردند که نباید با حاکم ستمگر سازش کرد. پرسشهای مختلفی درباره قیام حضرت مطرح است. یکی از پرسشها اینکه چرا امام حسین (ع) به کوفه رفت بااینکه خود شاهد بیوفایی مردم کوفه نسبت به پدرش امیرالمؤمنین (ع) و برادرش امام حسن (ع) بود. برای پاسخ به این پرسش به چند نکته بهاختصار اشاره میکنیم:
1. امام حسین (ع) در مدینه رسماً اعلام کرد یزید شرایط خلیفه مسلمین را ندارد و با او بیعت نمیکند و ازآنجاکه در مدینه امکان فعالیت نداشت و جانش در خطر بود در ماه رجب سال 60 هجری به مکه رفت. بنابراین خبر رفتن امام حسین(ع) به مکه در مخالفت با حکومت یزید، بعد از مدتی به شهرهای مختلف اسلامی رسید. ولی این تنها مردم کوفه بودند که از حضرت برای حضور در شهر خود بعد از دو ماه که ایشان در مکه بود دعوت کردند. گر چه اولین نامههای دعوت از سوی شیعیان فرستاده شد ولی بهمرور اقشار مختلف مردم کوفه رسماً به حضرت نامه نوشته و ایشان را به کوفه دعوت کردند. امام هم باتدبیر کامل به این دعوت توجه کرد و در آغاز پسرعموی خود مسلم بن عقیل را فرستاد تا بعد از بررسی وضعیت سیاسی- اجتماعی کوفه به ایشان گزارش ده که آیا مردم این آمادگی را دارند یا نه؟ پاسخ مسلم مثبت بود و اینکه مردم کوفه منتظر حضرت هستند و حدود هیجده هزار نفر بیعت کردهاند. بنابراین بهحسب ظاهر کوفیان اعلام وفاداری کردند و آخرین نامهای که از کوفه رسیده بود از اشراف کوفه افرادی مانند شبث بن ربعی و جمعی دیگر بود که در جرگه شیعیان نبودند و با دعوت این گروه مسلم شد که کل کوفه آمادگی پذیرایی از حضرت را دارند. و بعدازاین نامه تصمیم به حرکت به کوفه گرفتند.
2. ابن عباس پیشنهاد کرد بهجای کوفه حضرت به یمن برود وی مدعی بود جمعی از پیروان پدرش علی (ع) در آنجا هستند و چنانچه آنان هم به یاری حضرت نشتابند میتواند با رفتن به حصارها و درهها ، جان سالم بدر برد. گویا ابن عباس رسالت امام را در امر به معروف و نهی از منکر از یاد برده بود و فقط نگران جان حضرت بود. اگر فرض را بر این بگیریم که حضرت به یمن میرفت و از حصارها و درهای آن برای حفظ جان خود بهره میبرد. چه اتفاق میافتاد. بدیهی است که در این صورت امکان بردن زن و فرزند خود را نداشت و اگر امام با جمعی از بنیهاشم و اندک یارانی که داشت به یمن میرفت اولاً خانواده ایشان در امان نبودند. ثانیاً بهعنوان یک گروه خارجی که دست به شورش زده کشته میشد و هیچ اثری شهادتشان نداشت. امام با خانواده خود سفر میکرد تا اتهام شورش و ایجاد گروههایی مانند خوارج را که در گذشته سابقه قیام داشتند، از خود دور کند.
چنانچه امام حسین(ع) پاسخ مثبت به دعوت مردم کوفه نمیداد همه او را محکوم میکردند که پاسخ هزاران نامه و بیعت مردم کوفه را نداده و برای حفظ جان خود به یمن فرار کرده است.
با توجه به گذشته بصره، کسی پیشنهاد رفتن به بصره را مطرح نکرد.
3. ما از زاویه دیگر به این موضوع نگریسته که اگر در محل سکونت یاران امام حسین(ع) دقت کنیم میبینیم بیشترین امام از کوفه بودند. از یمن کسی نیست از بصره جمع اندکی هستند و از مردم مکه و مدینه یاران حضرت به عدد انگشتان دست نمیرسد. البته بنیهاشم و موالی آنان را باید استثنا کرد. در تحقیقی که انجام دادیم یاران حضرت را به چند گروه تقسیم کرده و محل سکونت آنان را مشخص کردهایم. تا مشخص شود انتخاب امام درست بوده است.
گروه اول: بنیهاشم که گفتهشده هیجده نفر بودند.
گروه دوم: موالى و غلامانی که در واقعه کربلا شهید شدند. اینان از ملیتهاى گوناگون بودند. ترک، فارس، آفریقایى و... در رویداد کربلا نام حدود 16 تن از موالى ذکرشده است که برخى شهید و برخی زنده ماندند.
گروه سوم: مردم مکه و مدینه که چهار نفر بودند. 1. عبدالرحمان بن عبد الربّ انصارى؛ وى از مکه امام حسین(ع) را همراهى کرد.
2. جنادة بن حارث انصارى؛ برابر نقل سماوى، وى از مکه با خانواده خود همراه امام آمد و پسرش عمرو نیز در کربلا شهید شد.
3. عمرو بن جنادة؛ عمرو را نوجوانى یازده ساله دانستهاند که پس از کشته شدن پدرش، به جنگ برخاست.
4. عمار بن حسّان طائى؛ وى از مکه همراه امام حسین(ع) بود و پدرش در جنگ صفین در کنار على(ع) شمشیر زد و به شهادت رسید . بنابراین امام حسین(ع) نمىتوانست، با تکیه بر چنین مردمى، نهضت خود را در حجاز ادامه دهد.
سه نفر هم از قبیله جهنی بودند که در اطراف مدینه ساکن بودند. 1. مجمع بن زیاد جهنى؛ 2. عبّادة بن مهاجر جهنى؛ 3.عقبة بن صلت جهنى.
گروه چهارم : بصره و یمن: واقعیت این است که از ساکنان یمن کسی در سپاه امام نبود. اما چند نفری از بصره به حضرت ملحق شدند. در مجموع ده تن از ساکنان بصره، در کربلا شهید شدند. آخرین شهید بصره، هفهاف بن مهند راسبى بصرى بود. او وقتى به کربلا رسید که حضرت شهید شده بود و لشکر عبیدالله به خیمهها یورش برده بودند. هفهاف به لشکر عمر سعد حمله کرد و عدهاى از آنها را کشت، تا اینکه به شهادت رسید.
گروه پنجم : کوفیان اکثر سپاه حضرت را تشکیل میدادند که به چند دسته تقسیم میشوند.
دسته اول: گروهی که در مکه به حضرت پیوستند. آنان که از مکه با حضرت همراه شدند عبارتاند: 1.عبد الرحمان بن عبدالله همدانى ارحبى. 2.سعید بن عبدالله حنفى. 3.عابس بن ابى شبیب شاکرى. 4.شوذب بن عبدالله شاکرى. 5.حجاج بن مسروق. 6.یزید بن مغفّل . 7. زاهر بن عمرو کندى مولى عمرو بن حَمِق. 8.بریر بن خضیر هَمْدانى مشرقى.
دسته دوم : گروهی که قبل از رسیدن به کربلا به حضرت ملحق شدند. در مسیر راه تا کربلا 16 نفر به حضرت ملحق شدند. جمعی از همراهان حضرت بعد رسیدن خبر شهادت مسلم متفرق شدند اما بقیه معتقد بودن اگر حضرت به کوفه برسد اوضاع شهر تغییر میکند. به همین جهت بود که عبیدالله بن زیاد دستور داد امام حسین(ع) را هر جاکه دیدید متوقف کنید و اجازه ورود به کوفه به ایشان نداد و در روز دوم محرم در کربلا متوقف شد و بعد به شهادت رسید.
دسته سوم : تا شب عاشورا 27 تن از یاران کوفى امام حسین(ع)، در سرزمین کربلا به حضرت پیوستند؛ مانند حبیب بن مظاهر اسدى، مسلم بن عوسجه اسدى و...
دسته چهارم : در شب و روز عاشورا 15 نفر به امام پیوستند؛ مانند جوین بن مالک بن قیس، حرّ بن یزید ریاحى، ابو الحتوف همراه برادرش که در راه امام حسین(ع) شهید شدند.
برابر آنچه ذکر شد، 66 تن از مردم کوفه به امام ملحق شده و با حضرت به شهادت رسیدند که نشان میدهد بیشترین یاران حضرت کوفی بودند و کوفه بهترین گزین برای قیام حضرت بوده درحالیکه از یمن کسی با حضرت نبود و از مردم حجاز هم اندک بودند. و بصره هم بااینکه حضرت برای بزرگان شهر نامه نوشت پاسخ درخوری ندادند.
نویسنده: حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر ذاکر خمی عضو هیات علمی پژوهشکده تاریخ و سیره