مردم مدينه از زماني كه امام حسين(ع) عليه يزيد دست به قيام زد و در اين راه جان خود را فدا كرد، در تعارضي گشايشناپذير با زمانه و خويشتن قرار گرفته و مترصد فرصتي بودند تا شايد از يك سو كوتاهي عدم همراهي با فرزند رسول خدا(ص) را جبران كنند و از ديگر سو تكليف الهي خويش را انجام دهند.
در تشديد اين احساس ديني، عبدالله بن زبير كه از سابقه اي ديني بهره داشت و البته از منظر شيعي، خود متهم به عدم پيروي از پيشواي مشروع و آگاه زمانه بود، نه تنها بي تأثير نبود، بكله نقشي قابل اعتنا داشته است؛ او از هر فرصتي براي اثبات ناشايستگي فردي و اجتماعي يزيد و خاندانش كه هم اكنون چندان سخت نمي نمود، براي صلاحيت و حقانيت خود استفاده مي كرد. اين رويكردها در نهايت، جوي را عليه دستگاه حاكميت اموي پديد آورد كه به آساني امكان مديريت و مهار آن ميسور نبود؛ اعلام عدم مشروعيت خليفه و خلع او و به دنبال آن، شورش عليه حاكميتش.
يزيد كه همچون همه ديگر حكومتگران، سر در لاك بي اطلاعي خيوش فرو برده و خود را خليفۀ مشروع و مقبول مي دانست، هنوز از مواجهه اي كه با خاندان رسول خدا(ص) داشت، خلاصي نيافته بود كه با اعتراض مردم مدينه كه حتي در باور خود وي، مي توانست حكومتش را با بحران مشروعيت مواجه سازند، رو به رو شد. او براي برون رفت از اين قيام و اقدام، باز چون ديگر سلطه جويان با ارسال سپاهي به سوي مدينه، به سركوبي معترضان روي كرد و فاجعه اي را در تاريخ پديد آورد كه به راستي مشابه آن را در تاريخ نمي توان يافت؛ ضمن آن كه اين عمل به نام دين و در جامعه اي ديني و از طرف مدعيان حكومت ديني سر زد. اين رويداد چون در حرّه واقم، محلي در شرق مدينه رخ داد، در تاريخ به واقعۀ حرّه ناميده شد.
ريشه يابي دقيق اين رخداد و تحليل و بررسي آن، همچنان در هاله اي از ابهام قرار دارد. بنابراين پرسش اصلي اين پژوهش، بر گرد همين محور مي گردد كه به راستي چه علل و عواملي در پيدايي اين واقعه نقش داشته و انگيزه هاي غالب ـ اعم از آگاهانه و ناآگاهانه ـ طرفين نزاع چه بوده است؟
فرضيۀ اوليه تحقيق آن است كه رقابت هاي ديرينه ميان اعراب مكي و مدني كه پس از اسلام در كش و قوسهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي، پشتوانه اي ديني نيز يافته بود، مهمترين وجهۀ توجيهي چنين پديداري است و به بيان ديگر و ادبياتي ارزشمندانه، واقعۀ حرّه، با پشتوانۀ سنت هاي جاهلي، در تقابل ارزشهاي ديني بود؛ سنتي كه برابر آن، برتري جويي قومي كه در اساس حيات اجتماعي مردم حجاز، از ديرباز مقبوليت يافته و در اين زمان بيشتر شكل «شهروطني نه اسلاموطني» پيدا كرده بود، به معارضه با ارزش هاي دينياي برخاست كه خود در مقابله با آن هزينه هاي بسياري بود.
البته روشن است كه در اين زمان، مدعيان سنت جاهلي، خود سردمداري دين و تفسير آن را در چنگ خويش داشته و بر خواستۀ خود پوششي ديني افكنده بودند. شايد به همين جهت است كه امام علي بن الحسين(ع) خود را از ورود به معركه كنار مي كشد و به گونه اي از هر دو طرف درگيري فاصله مي گيرد و امامان ديگر نيز در ادوار بعدي، جز جمله اي منسوب به امام باقر(ع) كه آن هم بيشتر ناظر بر عدم همدلي با آنان است، چيزي ذكر نشده است. البته روشن است كه به صورت موردي، افرادي را با دغدغه هاي ديني در سوي مدنيان مي توان شناسايي كرد، اما تحليل امر اجتماعي بر روي خواست و ارادۀ جمعي و رويكرد عمومي شكل مي گيرد و طبعاً اين خواسته فراگير است كه ملاك داوري قرار مي گيرد.
اين پژوهش، با چنين فرضيه اي، قوام يافته و بر آن است زمينه هاي به روز رخداد بزرگ و شايد بي نظير حرّه را به تحليل بگيرد و بالتبع مي كوشد تا با ريشه يابي علت يا علت هاي اصلي حادثه، به نقد برخي از ديدگاه ها كه با تكرار مكررات يا با پيش داوري ها، انتظارات و تعلقات خود، آن را بررسي كرده اند، بپردازد و نشان دهد كه چرا و چگونه چنين واقعه اي در تاريخ اسلام پديد آمده است؟
صورت بندي پژوهش، برابر ساختاري فراگير و ناظر به پرسش هاي اساسي، در چهار فصل شكل يافته است كه پس از مقدمه آغاز مي شود؛ فصل اول به كلياتي اختصاص يافته كه عملاً تمامي پژوهش را به لحاظ محتوا و رويكرد سامان مي دهد؛ بيان مسأله، فرضيه، پرسش هاي اصلي و فرعي، پيشينۀ تحقيق و بررسي منابع و مهمتر از همه ساختار نظري است. فصل دوم، به اعتبار ضرورت تصوريابي از فضاي مدينه به هنگام بروز رخداد حرّه، گذري بر اين سرزمين، از پيش از اسلام تا زمان معهود افكنده و فراز و فرودهاي آن را به تصوير كشيده است، بي آنكه بخواهد از اوضاع جغرافيايي يا اقتصادي و يا سياسي آن به تفصيل سخن بگويد.
پشت بند اين فصل، گزارش اصل واقعه است كه بخش بعدي كتاب را به خود اختصاص داده است. اگرچه در كتابهاي تاريخ اسلام، كم و بيش اين واقعه گزارش شده است، اما گفت و گوهاي زيادي كه در باب اقدامات صورت گرفته در اين حادثه و نيز ضرورت هاي و زمينه هاي شكل گيري آن وجود دارد، بازپردازي آن را ايجاب ميكرد. از اين رو نويسنده كوشيده تا در اين فصل، بر اساس منابع و ديدگاه هاي مختلف، آن را در معرض نگاه مخاطب قرار دهد، هرچند در اين تصويرگري كمتر به گزارش گري هاي مرسوم روي كرده است.
آخرين فصل اين نوشتار، ويژۀ تحليل و تعليل واقعه و چرايي بروز آن است كه پس از بيان عوامل و علت هاي عمومي و در دسترس، كوشيده تا در پرتو نظريه اي تاريخي ـ سياسي به تبيين معقول و پاسخ گوي پديده بپردازد.
انتهاي پيام/ 110