محورهاي پژوهش درباره عاشورا
حادثۀ عاشورا از نخستين وقايع تاريخ اسلام است كه به صورت مكتوب در آمده و احتمالاً بيش از همۀ وقايع و قطعاً بيش از هر واقعهاي دربارۀ آن كتاب نوشته شده و دهها مقتل از گذشتههاي دور دربارۀ آن وجود يافته است. در عصر جديد نيز بيش از هر موضوع تاريخي ديگري، در اين مورد كتاب و مقاله به چاپ رسيده و شايد برخي چنين بپندارند كه ديگر سخني دربارۀ عاشورا باقي نمانده است؛ اما واقعيت اين است كه همچنان سخنهاي ناگفتۀ بسياري قابل طرح است.
تلاشهاي انجام شده در اين باره در چند محور قرار ميگيرد كه هر يك نواقص و كاستيهايي دارد:
1. مقتل نگاري: بخش عمدهاي از كتابها در اين محور قرار دارد و متأسفانه بيشتر آنها خالي از تحقيق و گاه تنها تكرار مطالب با تغيير عنوان است.
2. معجم نگاري: اين بخش به صورت جمعآوري احاديث و روايات دربارۀ امام حسين(ع) است. كتاب «ترجمةالحسين(ع)» ابن عساكر در تاريخ دمشق، نخستين نمونه از اين نوع، «بحارالانوار» علامه مجلسي و «العوالم للحسين» شيخ عبدالله بحراني، شاگرد علامه مجلسي، از نمونههاي ديگر اين نوع است. همچنين «نفس المهموم» شيخ عباس قمي و «مع الركب الحسين(ع)» علي شاوي و همكاران را نيز ميتوان از اين نوع به شمار آورد؛ البته اين دو كتاب، فقط از زمان قيام تا شهادت امام حسين(ع) را دربر دارد. شايد «مجموعه تاريخ امام حسين(ع)» از اكرم موسوي و همكاران، آخرين و كاملترين نمونه از اين نوع باشد. مهمترين نقص اين دسته از كتابها كه به هيچ وجه قابل چشمپوشي نيست، آن است كه گاه تنها معبري براي اصالت بخشيدن به مطالب ضعيف و سخيف هستند، چون با اين كتابها نه تنها مطالب بي اساس و خلاف واقع دربارۀ عاشورا رواج مييابد، بلكه به دليل نقل در اين كتابها، مشروعيت و مقبوليت نيز پيدا ميكند.
نوع ديگري از معجم نگاري، كتابهايي است كه حاوي سخنان امام است و تلاش نويسندگان آنها بر آن بوده تا هر سخن و شعر منسوب به امام حسين(ع) را بدون توجه به درستي يا نادرستي آن، جمعآوري كنند. مهمترين نقص اين كارها، نسبت دادن مطالبي به امام است كه به طور قطع از آن حضرت نيست. غفلت از معيارهاي مذهبي، فني اصولي و رجالي در اين كتابها، موجب شده تا هر سخني كه منسوب به امام است، گردآوري و از او دانسته شود، در نتيجه آيندگان و حتي بسياري از خوانندگان امروزي گمان كنند كه هر چه در اين كتابها وجود دارد، از صحت انتساب برخوردار است، در حالي كه اين گونه نيست. متقضاي احتياط فقهي و معيارهاي اصولي و رجالي و نيز شرط انصاف و انسانيت آن است كه تا وقتي به صدور مطلبي از جانب امام اطمينان حاصل نشد، آن را به وي نسبت ندهيم. اين يكي از جفاهايي است كه توسط علاقهمندان به آن حضرت روا داشته شده است.
3. تحقيق يا ترجمه منابع قديمي: اين محور تقريباً از سه دهۀ پيش شروع شده است. اين بخش از فعاليت حركت مفيدي بود كه توانست منابعي را كه كمتر در دسترس بود، در اختيار همگان قرار دهد. تلاشهاي محمدباقر محمودي و سيدعبدالعزيز طباطبايي در اين حوزه قابل شناسايي است و شايد بتوان اين محور را يكي از مفيدترين تلاشها دربارۀ عاشورا دانست؛ چون سبب شده تا منابع اوليه و مهم تاريخي و رجالي، همچون طبقات ابن سعد، انساب الاشراف بلاذري، تاريخ مدينة دمشق ابن عساكر، بغيةالطب في تاريخ حلب ابن عديم، تاريخ طبري و... كه در ارتباط با امام و حركت تاريخي او بود، تحقيق و چاپ شود.
به هر حال دربارۀ معرفي منابع عاشورا تا كنون كارهاي خوبي انجام شده است؛ اما در خصوص نقد منابع، مقايسه، بررسي و دستهبندي آنها پژوهشي جدي و مشهودي صورت نگرفته است و موضوع اين تحقيق شايد نخستين گام در اين مرحله باشد.
4. نوشتههاي گوناگون در مورد عاشورا: در نيم قرن اخير، آثاري پديد آمده كه به نوعي تحليل واقعۀ عاشورا به شمار ميروند؛ كتابها و مقالههاي بسياري با تحليلهاي متفاوت و گاه متضاد، مثل دو كتاب شهيد جاويد و شهيد آگاه؛ اما تا كنون تحليل جامع و كاملي از واقعۀ عاشورا صورت نگرفته و تحليلهاي موجود نيز يا بر منابع غيرمعتبر تكيه كرده يا مباني خاص فكري و مذهبي در آنها تأثير داشتهاند.
5. تحريفشناسي عاشورا: آخرين و شايد به روزترين محور در اين باره است و بي شك در عصر جديد، مرحوم محدّث نوري، آغازگر آن به شمار ميرود. وي با نگاشتن كتاب ارزشمند «لؤلؤ و مرجان» محور جديدي را بنيان نهاد. پس از وي، شاگردان ايشان، از جمله مرحوم شيخ عباس قمي و بيش از همه، مرحوم سيدمحسن امين عاملي، بيشترين تلاشها را در اين زمينه انجام دادهاند. تلاش سيدمحسن امين عاملي بسيار جدي، اما با مخالفتهاي بسياري رو به رو بوده است؛ چون جو عمومي بر خلاف وي رقم خورده بود. در دورۀ اخير، تلاش شهيد مطهري با سخنرانيهايي تحت عنوان تحريفات عاشورا كه بعدها در قالب كتاب «حماسه حسيني» بارها به چاپ رسيد، از مؤثرترين كوششها در اين زمينه است. بعد از او فعاليتهاي مفيدي در قالب مقاله، كتاب و همايش صورت گرفته؛ اما همچنان كمبودهاي بسياري در اين بخش مشاهده ميشود كه بيشتر آنها ناشي از عدم آگاهي نسبت به منابع معتبر و ضعيف است و همچنين عمده تلاشها ناظر به تحريفاتي است كه توسط مرثيه سرايان و مرثيه خوانان بعد از قرن دهم هجري صورت گرفته و به تحريفاتي كه توسط جريانات تحريفساز ديگر انجام شده، كمتر توجه شده است.
در دو سه دهۀ اخير، براي معرفي منابع تاريخي عاشورا تحقيقهاي ارزشمندي صورت گرفته و شايد همۀ منابع مهم موجود در اين مورد به چاپ رسيده باشد؛ اما تا كنون به طور جدي و انتقادي به بررسي، طبقهبندي و ارزشگذاري اين منابع توجه نشده است كه بر اساس آن، منابع اوليه و قابل اعتماد مشخص شده باشد.
ترديدي نيست كه تفسير، تحليل و برداشت هر كس از حادثه يا واقعهاي، ناشي از نوع تصوير آن واقعه براي او است و هر كس بر اساس تصور خود، برداشت متفاوتي از آن دارد؛ البته انگيزهها، سليقهها و غرضها در تفسير، تحليل و برداشت از حوادث بي تأثير نيستند؛ اما براي كساني كه نسبت به حادثه يا واقعهاي غرض خاصي ندارند، نوع تصوير و ترسيم واقعه، در ايجاد درك و تفسير خاص از آن، نقش حياتي دارد، بنابراين نخستين گام براي تفسير صحيح و منطبق با واقعيت از يك حادثه، داشتن منابع محكم و قابل اعتماد است.
در خصوص حادثۀ عاشورا، تا كنون تفسيرها و تحليلهاي متفاوتي صورت گرفته كه شايد مهمترين دليل آن، دريافتها و تصورهاي متفاوتي است كه افراد از واقعۀ عاشورا داشتهاند. ترديدي نيست كه تصور فهم اين واقعه و هر حادثۀ ديگري، آن گاه به واقعيت نزديكتر است كه بر اساس منابع اصلي و اوليه انجام شده باشد. متأسفانه در مورد عاشورا بيشتر به تصويرها و نوشتههايي كه قرنها بعد از واقعۀ عاشورا شكل يافتهاند، استناد و حتي بدانها اعتماد شده است، در حالي كه شايستۀ اعتماد نيستند.
ب) سه چهره از عاشورا
در واقع سه چهره از عاشورا وجود دارد:
اول، عاشورايي كه در نخستين روزهاي سال 61 ق در كربلا اتفاق افتاد؛ حادثهاي بود كه نقشآفرينانش، آن را خلق كردند و كسي ديگر در آن دخيل نبود.
دوم، عاشورايي كه در تاريخ ثبت شده است و طبعاً از صافي نگاه ناظران، راويان و صافي ذهن تاريخنگاران عبور كرده و خواه ناخواه نوع نگاه و فهم راويان و درك و تفسير تاريخنگاران و شرح حال نويسان در آن تأثيرگذار بوده است.
سوم، عاشورايي كه بين مردم معروف است. اين عاشورا آميزهاي است از آن چه در كربلا اتفاق افتاده و آن چه راويان، مورخان و نويسندگان به آن اضافه يا از آن كاستهاند و درك و ترسيمي كه در طول تاريخ در فرهنگ عامه از اين واقعه ارائه شده است. امروزه در مجالس و محافل عاشورايي بيشتر با چهرۀ سوم عاشورا رو به رو هستيم. بي ترديد همۀ آن چه كه بين مردم مشهور، يا همۀ آن چه كه در منابع تاريخي، رجالي و حديثي موجود است، حقيقت عاشورا و واقعيت آن نيست؛ چون بسياري از اين مطالب با يكديگر قابل جمع نيستند، همچنان كه نميتوان با اطمينان گفت همۀ آن چه در كربلا واقع شده، از طريق منابع تاريخي در حافظۀ تاريخ ثبت شده است؛ زيرا احتمال دارد وقايع و مطالبي از چشم راويان و ... افتاده باشد يا آن چه گزارش شده در معرض تحريف و تصحيف قرار گرفته باشد.
ج) موضوع كتاب
اين تحقيق، تلاشي در جهت مقايسه، ارزيابي و دستهبندي منابع قيام عاشورا است و در آن، كتابهايي كه از اواخر قرن اول تا قرن دهم هجري قمري دربارۀ قيام امام حسين(ع) نگاشته شده، مورد بررسي قرار گرفتهاند و چون كتابهايي كه پس از آن، به ويژه در عصر قاجار در اين باره نوشته شده، از ارزش تاريخي بيبهرهاند، به بررسي آنها نپرداختهايم. اين نوشتار در چند محور انجام شده است:
1. سير مقتل نگاري؛
2. شناسايي، معرفي و ارزيابي منابع دست اول بر اساس نوع روايت يا گزارش، منابع مورد استفاده و جهتگيريهاي هر كدام؛
3. شناسايي و طبقهبندي روايتها و گزارشهايي كه در مقاتل و نيز كتابهاي تاريخي، رجالي، حديثي، فضايل و مناقب موجود است.
4. ارزشيابي و نقد روايات كه شامل سندشناسي، جهتگيريها، نقاط ضعف و قوت، مطالب اختصاصي و اشتباهات هر مقتل و گزارش است.
يكي از اهداف اين تحقيق، معرفي منابع قابل اعتماد است؛ اما بيش از آن و مهمتر از آن، معرفي منابع و مطالب غيرصحيح آنهاست؛ چون منابع غيرمعتبر نزد عموم، حتي خواص و علما، بيشتر از منابع معتبر شهرت يافتهاند و براي كسي كه ميخواهد دربارۀ عاشوار به واقعيت برسد، شناخت منابع غيرمعتبر براي او ضروريتر از منابع معتبر است.
انتهاي پيام/ 110