چکیده
اختلاف نقلها درباره تاریخ شهادت امام مجتبی علیه السلام، همانند اختلاف تاریخی درباره ولادت و شهادت دیگر معصومان(ع) است و همواره با این پرسش مواجه بوده که چرا و از کجا این اختلاف پدید آمده و پاسخ منطقی آن چیست؟ این مقاله پس از ارائه مقدمه ای کوتاه به پاسخ این پرسش در دو محور برآمد:
1 . نقل و بررسی گزارش های منابع تاریخی شیعیان و سنّیان درباره ماه شهادت.
2 .بررسی همان نقل ها درباره روز شهادت در دو گزینه:
الف- هفتم صفر و نقد آن به ترتیب: بیان دید گاه شهید اول، بیان نقل منسوب به قاسم بن ابراهیم رسّی و نقد گزارش منسوب به رسّی در محورهای: شخصیت رسّی، ارزیابی انتساب، بررسی تاریخی گزارش، تردید در نسخه برداری و برآیند سخن.
ب- 28 صفر در منابع کهن ، بررسی استدلالی اين دیدگاه.
کلید واژه ها: روز شهادت امام مجتبی علیه السلام، 28 صفر، هفتم صفر، گزارش شهید اول، گزارش منسوب به رسّی، سخن نجاشی، منابع کهن.
مقدمه
تاریخ ولادت و شهادت امام مجتبی علیه السلام، نقل های متفاوتی را در محور خود دارد، درباره ماه و روز ولادت، آگاهی های مناسبی دردست است، ولی در خصوص تاریخ شهادت، گزارشها ، پراکندگی دارند و این پراکندگی در باره روزشهادت، بیشتر است و تشتت شیعیان در گرامی داشتن این روز را در پی داشته است. آنچه جای تامل و پرسش دارد این است که این اختلاف از چه زمانی بوده و از چه عواملی ریشه می گیرد؟
نگارندگان پیشین گرچه در خصوص تاریخ شهادت امام مجتبی علیه السلام، مطالبی نگاشتهاند، لیکن تحقیق مناسبی که گزارشهای پراکنده در این موضوع را ارزیابی کرده باشد، در میان آنها مشاهده نمیشود، به همین جهت و برای اینکه منابع کهن شیعیان و سنیان، واگشایی و بازخوانی شوند و گزارشهای مربوط به تاریخ شهادت آنحضرت، ارزیابی شوند و حتیالامکان، درست آنها از نادرست، تفکیک شود و پرتوی کم فروغ دربارهء این موضوع تابانیده شود. این مقاله به بررسی اختلاف نقلها در خصوص ماه و روز شهادت آنگرامی پرداخته و از ارزیابی نقلها در باره سال شهادت- به جهت عدم ضرورت آن- چشم پوشیده است و فرضیه این پژوهش این است که امام مجتبی(علیه السلام) در 28 صفر سال پنجاه هجری به شهادت رسید و این، مبتنی بر مستنداتی است که این پژوهش به آن پرداخته است.
ماه شهادت و بر رسی آن
منابع كهن شيعيان و سنيان درباره ماه شهادت امام حسن(ع) يكپارچه نيستند گروهي از نگارندگان اين منابع بدان ورود نيافته اند.آن دسته از آنها که از آن یاد کرده اند بر دو ماه صفر و ربیع الاول تأکید ورزیدهاند .
منابع شیعی ماه صفر را ماه شهادت آنحضرت دانستهاند و میتوان از عالمانی چون سعد بن عبدالله اشعری(حدود300 ق )در المقالات و الفرق[1]، نوبختی(حدود320ق) در فرق الشیعه[2]، کلینی(م 329 ق) در الکافی[3]، ابن خزاز(نیمه قرن چهارم ق) در کفایةالأََثر[4]، حسن بن محمد قمی(م378 ق) در تاریخ قم[5]، شیخ مفید(336 – 413ق) در الإرشاد[6]، المقنعه[7]و مسارالشیعة[8]، شیخ طوسی(م460ق) در تهذیب الأحکام[9] و مصباح المتهجد[10]، طبری امامی(قرن پنجم قمری) در دلائلالإمامه[11]، فتال نیشابوری(م507ق) در روضةالواعظین،[12] طبرسی (م548ق) در إعلامالوری[13] و تاجالموالید[14]، شعیری(زنده درقرن ششم ق) در جامعالأخبار[15]، ابن شهرآشوب (م 588ق) درمناقب آل أبیطالب،[16] اربلی(م693ق) در کشفالغمة،[17] ابن طقطقی(م709ق) در الأصیلی،[18] شیعی سبزواری (زنده در757ق) در راحة الأرواح،[19]، شهید اول(م 786ق) در الدروس،[20] رضیالدین علی حلُی (635-703ق) در العددالقویة،[21] کفعمی(حدود900ق) در بلد الأمین[22] و المصباح،[23] عاملی(918 – 984 ق) در وصولالأخیار إلی أصولالأخبار،[24] شیخ بهایی(م1030ق) درتوضیحالمقاصد[25] و جامع عباسی[26] و... نام برد.
آن دسته از منابع اهل سنت که در این خصوص نگاشتهاند، از ماه ربیعالأول نام بردهاند و نام کسانی چون محمد بنسعد(م230 ق) در ترجمه الإمام الحسن من کتاب الطبقات الکبری،[27] زبیری (م236 ق) در کتاب نسب قریش،[28] ابن قتیبه(م276 ق) در المعارف،[29] بلاذُری(م279 ق) در انسابالأشراف،[30] ابن أبیالدنیا(208–281ق) در مقتل أمیرالمومنین،[31] دولابی(م310ق) در الذریة الطاهرة،[32] طبرانی(م360ق) در المعجم الکبیر،[33] خطیب بغدادی(م463ق) در تاریخ بغداد[34]، ابنعبدالبر(م463ق) در الإستیعاب،[35] حاکم نیشابوری(م405ق) در المستدرک علی الصحیحین،[36] ابنعساکر(م571ق) در تاریخ مدینة دمشق،[37] ابن جوزی(م597 ق) در المنتظم،[38] سبط بن جوزی (م654 ق) در تذکرةالخواص،[39] ابن أبیالحدید(م656 ق) در شرح نهج البلاغة[40] (جلد 16)، در میان آنان دیده میشود و در این ميان گنجي شافعي(م658 ق) در کفایةالطالب[41] بر ماه صفرتأكيد كرده؛ چنانكه در ميان نگارندگان شيعي تنها يعقوبي(م292ق) در کتاب تاریخاش[42] از ماه ربيعالأول و قاضی نعمان مغربي(363ق) در شرح الأخبار،[43] به ترديد از ماه ربيعالأول و ماه صفر و حاسب طبری(-ربع آخر سده پنجم) در زیج مفرد[44] از ماه رجب، به عنوان ماه شهادت آنگرامي نام بردهاند .
منابع یادشده سنیان که ازماه ربیع الأول یاد کردهاند در مستنداتشان پراکنده هستند؛ محمد بن سعد(-230 یا 236ق) این گزارش را از علی بن محمد مداینی(-228ق) از مسلمة بن محارب نقل کرده[45]، زبیری(-236ق)[46] و ابن قتیبه(-276ق) [47]بی نقل مستند خود آن را آوردهاند که به نظر میرسد به جهت قرب زمانی آن دو با محمد بنسعد، گزارش اینان به مستند محمد بنسعد میانجامد. بلاذُری(-279 ق) با تعبیر "ویقالُ" از آن نام برده[48] که این تعبیر، نشانه تردید او است. ابن أبیالدنیا (-281ق) به نقل از زبیر بن بکار(-256ق) آن را نقل کرده[49] که طریق او به گفته خطیب بغدادی[50] به مستند محمد بنسعد میانجامد. دولابی(-310ق) از طریق محمد بنابراهیم بنهاشم از محمد بنعمره نقل کرده که محمد بنعمره در منابع رجالی نامی ندارد و مجهول است[51]. محمد بنحبان بُستی(- 345ق) به نقل از ابوحاتم(-275یا277 ق) آن را آورده[52] و ابوحاتم به لحاظ اینکه در ردیف راویان از محمد بنسعد جای دارد[53] میتوان گفت: مستند وی همان مستند محمد بنسعد است. طبرانی(-360ق) نیز از محمد بنعبدلله بن نمیر(-234ق) آن را نقل کرده[54] که نقل او هم به مستند محمد بنسعد میانجامد[55]. حاکم نیشابوری(-405ق) نیز از محمد بنعمر واقدی(-207 ق) ازمسلمة بن محارب آورده[56] که این مستند، همان مستند محمد بن سعد است. در پی اینان خطیب بغدادی (-463 ق) از طریق ابن أبیالدنیا از محمد بن سعد آن را نقل کرده[57]؛ چنانکه ابن عبدالبر (-463 ق) هم از طریق شعبی با تردید وبا تعبیر "قیل" آن را ثبت کرده است[58]. مورخان پس از اینان با نگاه به این پیشینه آن را آوردهاند که میتوان از ابن عساکر(-571 ق)[59]، ابن اثیر(-630 ق)[60] ، تلمسانی(- قرن 7ق)[61]، سبط بنجوزی(-654ق)[62]، در این ردیف نام برد.
حاصل سخن آن که منابع یاد شده گزارش شهادت امام مجتبی(ع) در ماه ربیع الأول را به دو صورت آوردهاند: 1. با تعبیر "قیلَ" ، "یقالُ" آن را ثبت کردهاند و اینان یا دستی به مستندات نداشتند و شنیدههای خود را این گونه نقل کردهاند ویا مستنداتی داشتند؛ لیکن به جهت عدم اعتماد به آنها، این گونه ثبت کردهاند و یا مستندات آنان، به مستندات گروه دوم میانجامد که اینک به آن خواهیم پرداخت. 2 . با ذکر مستندات خود، این گزارش را نقل کردهاند وتمامی آنها در نهایت، به مستند محمد بن عمر واقدی و مستند کاتب او محمد بن سعد می انجامد؛ چرا که واقدی آن را ازمسلمة بنمحارب نقل کرده و محمد بنسعد هم از طریق مداینی از مسلمة بن محارب آورده و راوی مسلمه هم حرب بن خالد نوه پسری یزید بنمعاویه بنابو سفیان است و این حرب در منابع رجالی سنّیان نامی ندارد ودر منابع تراجمی آنان هم توثیق نشده است[63].
گفتنی است ناقلانِ نخستِ گزارش شهادت امام مجتبی(ع) در ربیع الأول مانند: واقدی، مداینی و ابنسعد، عراقی بودند و در بصره، بغداد و مداین میزیستند. از سوی دیگر خبر شهادت امام مجتبی(ع) به گفته مداینی[64]، پس از دو روز در بصره منتشر شده بود، از انضمام این دو مطلب" که راویان این گزارش عراقی بودند و رسیدن این خبر به بصره هم پس از دو روز از شهادت، رخ داد " شاید بتوان نتیجه گرفت که مقصود گزارشگران شهادت امام(ع) در ربیع الأول، انتشار و رسیدن آن خبر به عراق است؛ چون اینان روزهای نخست این ماه را به عنوان روز شهادت ثبت کرده اند[65] که در همان روزها در عراق منتشر شده بود.
اما محدثان ومورخان شیعی که در منابع یاد شده برماه صفر تأکید ورزیدهاند؛ هر چند جمعی بی ذکر مستندات خود آن را ثبت کردهاند؛ لیکن برخی دگر مستندات خود را آوردهاند و میتوان از ابن خزاز در اینجا، نام برد؛ وی سند نقلش را آورده[66] و با بررسیهایی که در باره این سند به عمل آمده – که درکتاب بازپژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان(ع) آن را آورده ایم[67] – قابل اعتماد است. افزون بر آنکه وی در مقدمه کتابش این روایت و دیگر روایات آن را صحیحة الأسانید خوانده[68] و محدث قمی نیز آن را معتبر دانسته است[69].
آن جمع از محدثان و مورخان که این گزارش را بی ذکر مستند خود آوردهاند ونام کلینی حسن بن محمد قمی، شیخ مفید، شیخ طوسی، طبری امامی، فتال نیشابوری، شیخ طبرسی، ابنشهر آشوب، اربلی و . . . در میان آنان دیده میشود، مستندات قابل اعتمادی داشتند که بعدها از میان رفته است و آنان بر اساس آن مستندات به این تاریخ و موارد مشابه آن توجه ویژه داشتند؛ چنانکه عبارت شیخ مفید در مقدمه مسار الشیعه، بر این مطلب حکایت دارد. وی میگوید:
"همواره صالحان شیعه در دورههای تاریخ به انگیزه تقرب الهی از طریق انجام دادن هر عمل عبادی در زمان مربوط به خود و نیز به هدف اقامه دین با رعایت زمانهای حزن و سرور، این تاریخهارا پاس میداشتند ."[70]
این عبارت نشان میدهد که اینان به ماندگاری آثار، یاد، نام و زمان های منتسب به اهل بیت(ع) اهتمام داشتند و در حقیقت میتوان گفت این سخن معصومان(ع) که«اهل هر خانه نسبت به حوادث و امور مربوط به آن خانه دانا تر از دیگرانند»[71] در این خصوص نیز، کار برد دارد؛ چرا که شیعیان به جهت وابستگی فکری به اهل بیت پیامبر(ص)، همانند اهل خانه آنان به شمار میآیند. یعقوبی که از ربیع الأول نام برده، در میان نگارندگان شیعی متفرد است و با رویکرد به اینکه یعقوبی در مقدمهء کتابش تصریح کرده که علی بنمحمد مداینی(135 -228) در ردیف مستندات کتابش جای دارد[72]، میتوان گفت: مستندش در این نقل، مداینی است؛ چرا که محمد بنسعد هم این گزارش را از مداینی نقل کرده است[73] و اگر چنین باشد این سخن یعقوبی در ردیف گزارش سنیان جای میگیرد؛ چون مداینی از راویان آنان به شمار میآید و مستندش هم به نقل حرب بنخالد میانجامد که بررسی شد. حاسب طبری(-ربع آخر سده پنجم ق) هم در سخنش متفرد است .
روز شهادت و بررسی آن
گزارشهایی که شهادت امام مجتبی(ع) را در ماه صفر دانستهاند درباره روز شهادت آنگرامی از پراکندگی به دور نیستند؛ در برخی از آنها تنها به ذکر ماه صفر بی نام بردن از روز آن بسنده شده است. که میتوان از دو کتاب الإرشاد[74] و المقنعة[75] اثر شیخ مفید و کتاب تهذیب الأحکام[76] اثر شیخ طوسی نام برد در گروه دیگر از آخر ماه صفر نام برده شده و در گروه سوم از دو شب باقیمانده از ماه صفر(یعنی 28صفر) سخن رفته و در گروه چهارم از هفتم ماه صفر یاد شده که تفصیل آنها خواهد آمد.
در بررسی این نقلها،گزارش گروه نخست را میتوان به قانون اطلاق و تقیید بر یکی از سه دسته دیگر تطبیق کرد؛ لیکن دستیابی به سخن درست در میان سه گروه دیگر به واکاوی منابع آنها نیاز دارد و نخست مستند دید گاه هفتم صفر بررسی میشود.
- دید گاه شهید اول
نخستین گزارشگر شهادت امام مجتبی(ع) در هفتم صفر شهید اول بوده است[77] و از منابع متقدم تا زمان او(ــ 786 ق) برای آن هیچ منبعی به دست نیامد و هیچیک از منابع متقدمِ پیش از او آن را ثبت نکردهاند؛ هر چند مامقانی(-1351ق) این تاریخ را به کتاب الإرشاد شیخ مفید نسبت داده[78]؛ ليكن در نسخههاي متعدد كتاب الإرشاد مانند نسخههايي كه نزد اربلي، مجلسي و بحراني بود[79] و نيز در نسخه چاپ شده آن، از اين تاريخ، نام و نشاني نيست؛ بلکه در این نسخهها، تنها به شهادت آنگرامی در ماه صفر بی تعیین روز آن بسنده شده است، پس در اینکه مأخذ شهید اول در این نقل چه کتاب و گزارشی بود روشن نیست.
- بررسی مستند احتمالی شهید اول
ممکن است گفته شود شاید سخن شهید اول به گزارشی مستند باشد که به قاسم بن ابراهیم رسّی انتساب دارد و آن قابل چشم پوشی نیست، پس گزارش شهید ترجیح دارد. برای روشن شدن این احتمال باید گزارش منتسب به رسّی و انتساب نقل شهید به آن، مورد بررسی قرار گیرد.
- گزارش منسوب به قاسم رسّی
در سالهاي أخير كتابي به نام «تثبيت الإمامه» از مؤلفي به نام قاسم بن ابراهيم رسّي (169-246ق) با تحقيق صالح ورداني مصري از سوي مؤسسّه الغدير بيروت به حجم 96 صفحه ـ با مقدمه تحقیق و فهرست منابع ـ به نشر آمده كه موضوع آن امامت و برتر بودن اميرمؤمنان(ع) بر ديگران در امامت است. از اين كتاب سه نسخه خطي در كتابخانههاي: قاهره، برلين و دانشگاه صنعاء مشاهده شد[80]، به گفته فؤاد سزگین"، روی نسخه موجود در کتابخانه برلین تاریخ 544 ق ثبت شده است"[81] واین حکایت دارد که این نسخه مربوط به آن تاریخ است. نسخه موجود در صنعاء به كوشش صالح ورداني به تحقيق و چاپ در آمده و اين نسخه تنها به حجم هشت ورق بوده است[82] به گفته ورداني: اين نسخه ضميمه مجموعه رسائلي بوده که بر روی آن نام قاسم رسّي درج شده است و هر يك، حجم كمي را تشكيل ميدادهاند. براين مجموعه رسائل هم، تاريخي ثبت نشده تا مشخص شود كه اين نسخه به چه قرني مربوط میشود.
وي افزود: در حاشيه رساله «تثبيت الإمامه» اين مطلب ثبت شده كه مؤلف در اين رساله به ياري مذهب زیدیه پرداخته و با این رویکرد که امیرمؤمنان علیه السلام، بر خلفای ثلاث تقدم داشته ، مطالبش را نگاشته است.[83]
گفتنی است: نگارنده این سطور با مراجعه به کتابخانه های متعدد کشور مانند کتابخانه مجلس و ملی در تهران، کتابخانههای آستان قدس و گوهرشاد در مشهد، کتابخانههای مدرسه فیضیة، مسجد اعظم، دفتر تبلیغات و كتابخانه آیتالله مرعشی نجفی در قم و تفحص دربارهء نسخ خطی و آثار چاپی آنها، نشانهای از این کتاب؛ جز همين نسخه چاپ شده به کوشش وردانی به دست نیاورده است.
به هر روي مؤلف در اين كتاب با بهرهگيري از آيات قرآن و حديث، متني كوتاه و عالمانه تنظيم كرده كه ابتدا براي لزوم اصل امامت استدلال كرده سپس به امامت و برتري اميرمؤمنان علیه السلام، بر ديگران پرداخته است. اين متن که به قاسم بن ابراهیم رسّی منسوب است در پاسخ پرسشی در موضوع امامت تنظیم شده و پس از تحقیق به حجم سی صفحه در آمده است.
در پي آن، متني ديگر به اندازه سه صفحه و با عنوان «موجز تواريخ الأئمه الأثني عشر» ضميمه شده كه در اين صفحات شناسنامهء امامان دوازدهگانه تحت عناوین: «ابوه، امّه، ولادته، القابه، وفاته، (شهادته)» ثبت شده است. این متن در خصوص تاریخ شهادت امام مجتبی علیه السلام، تعبير «توفّي في السابع من شهر صفر سنة 50ق» ر ادر خود جای داده است[84]. در این سه صفحه تاریخ سه امام متأخر نیز به ثبت آمده که شهادت امام هادی علیه السلام، به سال 254ق و تولد امام عصر علیه السلام، به سال 255ق و شهادت امام عسگری علیه السلام، به سال 260ق دانسته شد[85] و این در حالی است که قاسم رسّی که این متن سه صفحهای هم، به او نسبت داده شده به سال 246هجری درگذشت[86]. در چاپ اين دو متن هم، قلمِ چاپِ متنِ سه صفحهاي با عنوان «موجز تواريخ الأئمه»، با قلمِ چاپِ متنِ سي صفحهاي تفاوت دارد، گو اينكه اين متن سه صفحهاي را محقق در آخر كتاب افزوده است و اگر از پيش ضميمه بود، محقق در انتساب آن به قاسم رسّي ترديد داشت.
- نقد گزارش منسوب به قاسم رسّی
برای پی بردن به صحت گزارش قاسم رسی، این گزارش از چند محور مانند شخصیت قاسم رسی، انتساب روایت به او، فاصله زمانی گزارش و رخداد و نسخه باقی مانده از متن کتاب در خور بررسی است:
1. شخصیت رسّی
ابو محمد قاسم رسّي (169-246ق) پسر ابراهيم طباطبا بن اسماعيل بن ابراهيمِ غَمِربن حسن مثني از نوادگان امام مجتبي علیه السلام، و ملقب به أمير قاسم بود كه به گفته صاحب مجدي: فردي عفيف و زاهد به شمار می آمد و مردم را به وصي آلمحمد فراميخواند[87] و برخي نيز وي را از بزرگان و اميران زيديّه دانستهاند.[88] از او آثاري به يادگار مانده كه به گفته شيخ آقا بزرگ تهرانی: كتاب «تثبيت الإمامة» در اعتقادات و «الأيمان و النذور» در موضوع فقه، از جمله آنها است.[89] در كتابشناسي زيديّه رسالههاي ديگري با نامهاي: الأصول الخمسة ، اصول الدين ، المسترشد ، الرّد علي المجبّره ، الرّد علي النصاري در اعتقادات و رسالههاي الطهارۀ ، صلاۀ اليوم و اللّيلۀ و ... در فقه به عنوان آثار او به ثبت آمده است.[90] نجاشي درباره كتاب او با تعبير كلي، بيآن كه از كتابي خاص نام ببرد و آن را مشخص كند. ميگويد: «له كتاب يرويه عن أبيه و غيره عن جعفر بن محمد علیه السلام، و رواه هو عن موسي بن جعفر علیه السلام،»[91] و غير از اين سخن نجاشي درباره كتاب او ، نام وی در رديف راويان امامان(ع) در هيچ منبع رجالي ثبت نشده است با اين كه او در دوران امام رضا علیه السلام، و امامجواد علیه السلام، و بخشي از دوران امام هادي علیه السلام، در مدينه به سر ميبرد و ميتوانست از اين گراميان روايت كند.
2 . ارزیابی انتساب
در اين كه مستند كتاب تثبیتالإمامه منسوب به وي و نيز مستند اين گزارش منسوب به او چه كسي بوده، روشن نيست، هر چند نجاشي درباره او گفت: «وي كتابي دارد كه آن را از راه پدرش و ديگران از امام صادق علیه السلام، نقل كرده و همان را از امام كاظم علیه السلام، هم نقل كرده است»[92] ليكن نجاشي نام اين كتاب را مشخص نكرده و با اين توجه كه وي كتابهاي متعددي داشته ، معلوم نيست كدام كتاب او مستند به دو امام ياد شده است در نتيجه ازسخن نجاشی، استناد كتاب «تثبيت الإمامۀ» رسّی به معصوم ثابت نمیشود؛ بلكه اين احتمال كه مقصود نجاشي از سخن ياد شده ، كتاب فقهي او باشد ، بيشتر است زيرا بزرگان شيعه در مستند كردن موضوع فقهي و حديثي به معصوم ، اهتمام بيشتري داشتند. به فرض اگر با اين سخن نجاشي بتوان استناد كتاب «تثبيت الإمامۀ» رسّي به دو امام صادق و كاظم علیه السلام، را اثبات كرد ، نميتوان با اين سخن او، اعتبار سندی كتاب رسّي را ثابت كرد؛ زيرا نجاشي در سخن یاد شده، تنها به این نکته پرداخته که او کتابی دارد که آن را از امام صادق علیه السلام، با واسطه و از امام کاظم علیه السلام، بیواسطه، نقل کرده است؛ ولی درباره اعتبار رسّي و اعتبار سندی كتاب او ، نفياً و اثباتاً اظهار نظري نكرده است و از رجاليان ديگر هم، مطلبي مبني بر تأييد يا تكذيب رسّي و سندكتاب او، در دست نیست. تنها ابن داود با استناد به این سخن یاد شده نجاشی، نام او را در ردیف راویان مدح شده آورده است[93]، با اين كه در سخن پيش گفته نجاشي از مدح ياذم او نشانهاي نبوده است .
اگر بتوان با اين سخن نجاشي، اعتبار كتاب نامشخصِ رسّي را ثابت كرد ، نميتوان انتساب متن سه صفحهايِ ضميمهِ آن كتاب با عنوان «موجز تواريخ الائمۀ الأثني عشر» ـ كه شهادت امام مجتبي علیه السلام، را در هفتم صفر دانسته ـ را به دو امام ياد شده اثبات كرد؛ زيرا آخرين تاريخ نگاشته شده در اين متن سه صفحه ای، شهادت امام عسگری علیه السلام، در هشتم ربيع الأول سال260هجرت است[94] و بنا به اين تاريخ، نگارنده آن، دستكم تا همان روز يا روز پس از آن، بايد زنده ميبود، در حالي كه قاسم رسّي 14 سال پيش از آن يعني به سال 246ق درگذشته بود،[95] پس نگارنده اين متن سه صفحهاي، قاسم رسّي نيست و بايد گفت: در سالهاي پس از 260ق ياقرنهاي بعدي، دارنده اين نسخهِ كتابِ «تثبيتالإمامه» يا محقق اين كتاب و يا حتي ناشر آن، تاريخ ولادت و شهادت دوازده امام را نيز به آن نسخه ضميمه كرده و مستند او هم مشخص نيست؛ چون محقق، با این که نسخه خطیِ قسمت اصلیِ کتاب تثبیت الإمامة را ضمیمه کرده، نشانی از نسخه خطی این قسمت سه صفحهای را، ارایه نکرده است و هیچ نسخه خطی دیگری هم از این قسمت، در دست نیست. به دو نسخه ديگرِ اين كتاب كه در كتابخانه هاي قاهره و برلين جاي دارند هم، دست رسّي نيست.
به فرض اگر آن دو نسخه هم از اين ضميمه سه صفحهاي برخوردار باشند باز هم، اشكال عدم توازن ميان تاريخ وفات مؤلف با تاريخ ثبت شده درباره دو امام هادی و عسگری علیه السلام، همچنان وجود دارد و بزرگان شيعهِ دوران رسّي و كمي پس از او، مانند :كلبي، نوبختي، اشعري، كليني و ... نيز اين گزارش هفتم صفر را از او يا ديگران ثبت نكردهاند تا از اين طريق مستند آن، روشن شود.
ممکن است گفته شود : آن کسی که مدتّي در كوه «رَس» (در اطراف مدينه) به صورت پنهانی به سر میبرد ، قاسم بن ابراهيم رسّي بود[96]؛ پس كتاب او و از جمله تاريخ ياد شدهِ (سه صفحه ای) مربوط به امامان علیهم السلام، به دست راويان و نگارندگان معاصر او و پس از او نرسيده است. در پاسخ باید گفت: این احتمال ، به چهار دلیل درست نيست:
1 - چنان كه گفته شد متن سه صفحه ای پيش گفته درباره تاريخ امامان علیهم السلام، با تاريخ درگذشت رسّي همخوان نيست و نميتواند از او باشد .
2 به فرض بخشي از آن هم از او باشد باز هم نميتوان گفت: اين متن، مدتي در كوه «رسُ»، پنهان بود و به دست ديگران نرسيدهاست؛ چون آن كسي كه مدتي در كوه «رَسّ» پنهان بود، قاسم بن ابراهیم رسّی نبود، بلکه قاسم بن محمد رسّي بود كه بعدها در يمن ظهور كرد و از امامان زيديه به شمار ميآمد[97]. بنابراين، احتمال پنهان بودن كتابهاي قاسم بن ابراهيم رسّی در كوه «رسّ»، احتمال بيمدرك و بيپايه است.
3- به گفته عمری در کتاب المجدي فی انساب الطا لبیین، نوادگان او در مصر و بغداد سكنا داشتند و آمارشان نيز كم نبود[98] و در ميان اينان نيز، عالماني وجود داشتند و ميتوانستند كتابها و گزارشهاي او را در دسترس ديگران قرار دهند.
4- بزرگاني چون نوبختي، اشعري، كليني، مسعودي، مفيد و... در بغداد ميزيستند و از عالمان سرشناس آن ديار به شمار می آمدند و در دوران آنان هم دسترسي به آثار گروههاي مختلف شيعه چندان دشوار نبود بهويژه براي مسعودي و مفيد كه مسعودي نگارندهاي اهل سياحت بود و بخشي ازمطالب تاريخي و غير تاريخي را در سفرهايش به دست آورد و آسانتر ميتوانست به گزارش رسّي پي ببرد، شيخ مفيد هم كه در دوران فاطميان مصر و بويهيان شيعي مذهب بغداد ميزيست،[99] در دستيابي به مآخذ شيعي شرايط مناسبتري داشت و به آساني ميتوانست به آثار راويان و گزارش گران شيعه مذهب دست يابد.
با اين شرايط اگر از گزارش منسوب به قاسم بن ابراهيم رسّي درباره هفتم صفر در كتابهاي اينان نشانهاي نيست ميتوان گفت: اين گزارش، اساساً در آن دوران نبود و بعدها به وجود آمد و اگر هم در آن دوران وجود داشت، اينان به اين نقل به هر دليل، اعتمادي نداشتند و نقل نکردهاند نه اينكه به اين گزارش دست نيافتند.
3 . بررسی تاریخی گزارش
اگربا چشمپوشي از همه ايرادهاي يادشده، انتساب تاريخ هفتم صفر به قاسم رسّي را بپذيريم، باز هم این گزارش قابل اعتماد نيست زيرا هر چند این خبر منسوب به او به لحاظ تقدّم تاريخي ميتواند در رديف گزارشهاي كهن جاي داشته باشد ليكن با دوران امام مجتبي علیه السلام، فاصله طولاني دارد و اتصال سندي هم در ميان نيست چرا كه قاسم بن ابراهيم به سال 169 قمري تولد يافت[100] و اين تاريخ، حدود120 سال پس از شهادت امام مجتبي علیه السلام، را نشان می دهد و اگردر حدود 10 سالگي ميتوانست مطالبي را ثبت و ضبط كند ميتوان گفت: حدود 130 سال پس از شهادت امام مجتبي علیه السلام، توان چنين كاري را داشت و كسي كه با اين فاصله، خبري را بياستناد به واسطهاي نقل كند، اين فاصله مانع اعتبار گزارش او است و در اينجا نيز مشخص نيست كه مستند نقل منسوب به او چه كسي بود، چون مأخذي براي آن نقل نشده است و استناد اين نقل به دو امام صادق و كاظم علیه السلام، هم ثابت نيست .
اگر گفته شود: این گونه گزارش و نگارش یک رویه تاریخی است و تمام کتب تاریخی چنین هستند، در پاسخ باید گفت اولا: همه گزارش های تاریخی چنین نیستند و گزارشها وکتب تاریخیِ مستند، کم نیستند. ثانیا: در مواردی که گزارش تاریخی بیسند باشد، در صورتی پذیرفتنی است که گزارشی معارض و مستند در برابرش نباشد، در غیر این صورت، گزارش مستند، آن هم باسندی قابل اعتماد، ترجیح مییابد و مورد بحث از این قبیل است، چراکه اين نقل با گزارش جنادۀ بن أبي اميۀ تابعي در تعارض است؛ جناده كه به هنگام شهادت امام مجتبي علیه السلام، در كنار بسترش حضور داشت و به وصيتهاي او گوش فرا ميداد، تاريخ اين شهادت را آخر صفر دانسته[101] و سند نقل جناده هم قابل اعتماد است که در کتاب باز پژوهی تاریخ ولادت وشهادت معصومان علیهم السلام، آن را بررسی کردهایم، چنانکه خود ابنخزاز این روایت و دیگر روایتهای کتابش را صحیحة الأسانید خوانده[102]و محدث قمي نيز خبر جناده را معتبر دانسته است [103]
اگر گفته شود که گزارش منتسب به رسّی به این دلیل ترجیح مییابد که وی از نوادگان امام مجتبی علیه السلام، به شمار میآمد، پس به امور مربوط به آن خاندان هم آگاهتر بود. در پاسخ باید گفت: این احتمال، احتمال سستی است؛ چون با توجه به مطالب و اشکالهای یادشده، اصل انتساب این گزارش به رسی ثابت نیست و چگونه بتوان سخنی را که اساسی ندارد بر گزارشِ مستند و قابل اعتماد، ترجیح داد .
4. تردید در نسخهبرداری
اين احتمال نيز بعيد نيست كه در ثبت تاريخ قمري با شمسي اشتباهي رخ داده باشد چون شهادت آن گرامي به محاسبه نجومي در تاسع حمل (نهم فروردين) بود[104] و به احتمال، نخستين ثبت كننده اين تاريخ هم تاسع حمل را به خط كوفي و بينقطه ثبت كرده و نسخه بردار بعدي آن، به جهت بينقطه بودن كلمههاي «سابع ـ تاسع ـ حمل ـ صفر» و مشابه بودن آنها، به اشتباه، واژه «تاسع» را «سابع» و كلمه «حمر» را «صفر»، قرائت كرده و به تدريج، اين گزارش نزد كساني كه بدان آگاهي يافتند «سابع صفر» ناميده شده و همين تاريخ نزد اينان به نام شهادت امام مجتبي علیه السلام، خوانده شده است و اين گونه خطا در قرائت نسخهها كم نيست و شايد عدم نقل «هفتم صفر» در منابع دست نخست و كهن شيعه به همين جهتِ بيريشه بودن آن، بوده است و بدين ترتيب شايد بتوان گفت: منشأ گزارش شهيد اول هم، چنين نسخههايي بوده كه با اين اشتباه يا ايرادهاي پيش گفته در آميخته است.
- پس از شهید اول
از قرن هشت به اين سو، پس از شهيد اول جبل عاملي،كفعمي جبل عاملي (-905ق) ـ كه ابتدا در كتاب «بلد الأمين»[105] شهادت آن بزرگ را در 28صفر دانسته بود ـ در كتاب «المصباح» به ثبت گزارش شهيد پرداخته و تنها به نقل آن بسنده كرده است،[106]در پس او دو عالمِ ديگرِ جبل عامل شيخ حسين عاملي (918-984ق) در وصول الأخیار إلی اصول الأخبار[107] و پسرش شيخ بهايي(-1031ق) در جامع عباسی[108] وتوضیح المقاصد[109] اين نقل را پذيرفته اند آنگاه برخي از عالمان متأخر ديگر مناطق شيعهنشين مانند: فيض كاشاني(-1091ق)، در تقویم المحسنین[110]، شيخ جعفر كاشفالغطاء(-1228ق)، در کشف الغطاء[111]، صاحب جواهر(-1266ق) درجواهر الکلام[112] و جاپلقي بروجردي (-1313ق) در طرایف المقال[113]، به نقل اين تاريخ پرداخته اند و همساني عبارتهاي اينان با كلام شهيد اول حكايت از تأثر اين عالمان از نقل شهيد اول دارد.
محدث قمي (1294-1359ق) گر چه در كتاب انوارالبهية[114] با تأثّر از شهيد اول، هفتم صفر را به عنوان روز شهادت امام حسن علیه السلام، پذيرفته است؛ ولي در سه كتاب مهم و تحقيقي بعدي خود یعنی سفينةالبحار،[115] مفاتيحالجنان[116] و منتهيالأمال،[117] از اين رأي چشم پوشيده و به همان روشي بازگشته كه پيش از انوارالبهيه در كتاب «فيضالعلاّم في عمل الشهور و وقايعالأيام»[118] به آن پرداخته بود يعني وی در اين كتابها تنها به نقل سه دسته گزارش با استناد به منابع آنها بسنده كرده و هيچ يك را انتخاب نکرده است؛ او در فيضالعلاّم و مفاتيحالجنان، هفتم صفر را از شهيداول و 28 صفر را از شيخ مفید و شیخ طوسی نقل كرده و در سفينة البحار آخر صفر را از كليني و ابن خزّاز و هفتم صفر را از شهيداول[119] و كفعمي حكايت كرده است و در منتهيالأمال ميگويد: بعضي هفتم صفر و جمعي 28 صفر را گفتهاند، آنگاه آخر صفر را از ابن خّزاز در کفایة الأثر نقل كرده و سندش را معتبر دانسته است.[120] وي در اين چهار كتاب پس از نقل اين گزارشها از بیان هرگونه سخني كه حاكي از انتخاب او باشد پرهیز کرد و این، نشانه تحیّر او در این موضوع است و در حقيقت با اين تحير و ترديد، انتخابش در انوار البهيه را به چالش ميكشد.
- برآیند سخن
با اين توجه، براي سخن شهيد اول درباره شهادت امام حسن علیه السلام، در هفتم صفر نميتوان مستند معتبري نشان داد و بدين جهت ديدگاههاي نگارندگان پس از شهيد اول در اين خصوص مانند: كفعمي در مصباح، شيخ بهايي و پدرش، فيض كاشاني، كاشف الغطا، صاحب جواهر، جاپلقي و محدث قمي در انوارالبهية كه همگي از گزارش شهيد ريشه ميگيرند، به مستند معتبری نميانجامند.
دو گروه دیگر گزارشها درباره روز شهادت امام مجتبی علیه السلام، به يك مطلب تكيه دارند و آن، شهادت آنگرامي در چهارشنبه يا پنجشنبه[121] 28 صفر است؛ چراكه رويكرد منابع این گزارشها در اين باره، روزهاي آخر صفر است و نگارندگان برخي از آنها، روز دقيق آن را مشخص نكردهاند و به تعبير كلي «آخر صفر» بسنده كردهاند . سعد بن عبدالله اشعري در المقالات والفرق،[122] نوبختي درفرق الشیعة،[123] كليني در الکافی،[124] ابنخزاز در کفایةالأثر،[125] طبري امامي در دلايلالإمامة[126] و فتال نيشابوري در روضةالواعظین[127] در اين رديف جاي دارند؛ ولي جمعي ديگر روز دقيق آن را مشخص كرده و بر 28 صفر تأكيد كردهاند . مفيد در مسارالشیعة،[128] شيخ طوسي در مصباحالمتهجد،[129] شیخ طبرسی در إعلامالوری[130] و تاجالموالید،[131] ابنشهرآشوب در مناقب آل أبیطالب[132] ـ با منابع فراواني كه در اختيار داشت ـ[133]، اربلي در کشفالغمة،[134] علامه حلّي در المستجاد،[135]حسن بنحسین شیعی سبزواری(زنده در757 ق) در راحةالأرواح،[136] كفعمي در بلدالأمين[137] و حايري كركي در المجالسالسنیة،[138] از اين گروه هستند و در حقيقت مقصود گروه نخست را معين كردهاند؛ هرچند مرحوم مفید در الإرشاد[139] و المقنعة [140] تنها از ماه صفر نام برده ليكن در مسارالشيعة،[141] بر دو شب باقي مانده از ماه صفر تأكيد كرده است؛ چنانكه شيخ طوسي در كتاب تهذيبالأحکام[142]ـ كه شرح روايي المقنعة است ـ تنها به ذكر ماه صفر بسنده كرده؛ ولي در كتاب مصباحالمتهجد[143]، 28 صفر را تعيين كرده است، همانگونه که شیخ رضیالدین علی حلی، در العددالقویه[144] هم، 28 صفر را بر گزیده است. اربلي در کشفالغمة[145] نیز، در روند گزارش خود در اين باره، نخست 28 ماه صفر را از طبرسي سپس ماه صفر را از مفيد در الإرشاد نقل كرده و از روز دیگری نام نبرده است و اين روند در گزارش او بيانگر آن است كه وي گزارش شهادت امام مجتبي علیه السلام، در 28 صفر را پذیرفته است. تأکید می شود در هیچ یک از این منابع نامی از شهادت آنگرامی در هفتم ماه صفر؛ حتی به صورت«قیل» هم، دیده نمیشود.
يادآوري ميشود شيخ مفيد درباره تاريخهاي ثبت شده در كتاب مسارالشيعة [146]ـ كه يكي از آنها شهادت امام مجتبي علیه السلام، در 28 صفر نه غير آن است ـ ميگويد: اين تاريخها همواره به درازاي روزگاران پيشين، مورد توجه صالحان شيعه بوده و آنان روزهاي شادي و حزن [مربوط به اهلبیت(ع)] را پاس ميداشتند. اين سخن مفيد، از اين نكته حكايت دارد كه شيعيان دوران وي و پيش از او، روز 28 صفر را، براي امام مجتبي علیه السلام، عزا به پا ميكردند.
گفتنی است گزارش منابع سنیان؛ مبنی بر شهادت آنحضرت در ماه ربیعالأول نیز، مؤیّد صحت نقل 28 صفر است؛ چراکه ناقلانِ نخستِ این گزارش مانند: واقدی، مداینی و ابنسعد، عراقی بودند و در بصره، بغداد و مداین میزیستند. از سوی دیگر خبر شهادت امام مجتبی علیه السلام، به گفته مداینی،[147] پس از دو روز در بصره منتشر شده بود، از انضمام این دو مطلب" که راویان این گزارش عراقی بودند و رسیدن این خبر به بصره هم پس از دو روز از شهادت، رخ داد" میتوان نتیجه گرفت که مقصود گزارشگران شهادت امام علیه السلام، در ربیع الأول، انتشار و رسیدن آن خبر به عراق است؛ چون اینان روزهای نخست این ماه را به عنوان روز شهادت ثبت کردهاند[148] که در همان روزها در عراق منتشر شده بود؛ پس اصل شهادت در روزهای آخر صفر رخ داد که خبرش در عراق در روزهای نخست ربیعالأول منتشر شد.
این مطلب نیز، در اینجا یادآوری میشود که محققان حديثي و تاريخي شيعه در سدههاي متأخر هم، تصميم يكدستي در اين موضوع نگرفته اند؛ در ميان آنان مجلسي ـ كه به منابع فراواني در اين خصوص دسترسي داشت ـ در بحارالأنوار[149] و مرآۀ العقول، [150]پس از نقل کردنِ آخر صفر ازكليني و ابنخزاز و ثبت 28 صفر از شيخ مفيد و ابنشهرآشوب و نيز گزارشکردن هفتم صفر از شهيد اول، هيچگونه اظهار نظري درباره اين ديدگاهها نكرده است. ليكن در جلاءالعيون پس از نقل اين گزارشها، خبر شهادت آن عزيز در آخر صفر را «قول اشهر» دانسته[151] و در كتاب اختيارات [152]ـ كه حاوي ديدگاههاي نهايي او به شمار میآید ـ روز 28 صفر را به عنوان روز شهادت آنگرامي برگزيده است. بحراني در عوالمالعلوم،[153] مامقاني در تنقیحالمقال،[154] گزارشهاي چند گانه پيش گفته را نقل كردهاند و در پي آنها اظهار نظري نكردهاند؛ ليكن سيّد محسن امين ـ كه تضلّعي در تاريخ و حديث داشته ـ در کتاب اعیانالشیعة[155] با نقل هفتم صفر با تعبير «قيل»، روز 28 صفر را به عنوان روز شهادت آن عزيز، انتخاب كرده است.
نتیجه
در نتيجه گزارش شهادت آن عزيز در 28 صفر به دلايل يادشده برتر و ترجيح مييابد، به ويژه آنكه گزارش قابل اعتماد ابنخزاز به جنادۀ بن أبيأميۀ تابعي ميانجامد كه به هنگام شهادت امام مجتبي علیه السلام، در كنار بسترش حضور داشت و به راهنماييهاي امام علیه السلام، گوش فرا ميداد و روزهاي آخر صفر را با تعبير كلي «آخر صفر» به نام تاريخ شهادت او نقل كرده است و محدث قمي نيز اين نقل را معتبر دانسته است.[156] شیخ کلینی نیز با اعتماد به مستنداتی که در اختیار داشت آن را بر گزیده و با تعبیر آخر صفر آورده است. شيخ مفيد و شیخ طوسي هم با تحقيق خود روز دقيق آن را در 28صفر مشخص كردهاند و اين روز 28 صفر در آن سال به محاسبه نجومي چنانكه اشاره شده با روز چهارشنبه نهم فروردين سال چهل و نه (9/1/49) شمسي، مطابق با 29 مارس سال 670 ميلادي برابر بوده است.
. عمري، المجدي في انساب الطالبيين، ص 75.
. فؤاد سزگين، همان، ص 328؛ حسيني اشكوري، مؤلفات الزيديّۀ، ج 1، ص 189؛ موسوي نژاد، تراث الزيديّۀ، ص 46-51.
. رجال النجاشي، شماره 859.
. ابن عنبۀ(-828ق) ، عمدۀ الطالب في انساب آل أبي طالب، ص 156 (محقق كتاب عمدۀ الطالب مطلب ياد شده در متن را به نقل از كتاب الحدائق الورديۀ في أحوال الأئمۀ الزيديۀ در پاورقي عمدۀ الطالب ثبت كرده است).
. تثبيت الإمامۀ، روي جلد؛ فؤاد سزگين، همان..
.وصول الأخيار الي اصول الأخبار، ص 42.
. ابن خزار، كفايۀ الأثر، ص 229؛ شهيد، الدروس، ج 2، ص 7 و كفعمي، المصباح، ص 522.
. اعيان ا لشيعۀ، ج 1، ص 576.