خصوصیات و روحیات مردم کوفه
همانند تاریخ سرزمینهای دیگر جهان، در این قسمت یعنی تاریخ شهر کوفه هم مشاهده هستیم که متأسفانه در منابع مرتبط، بیشتر به تاریخ سیاسی پرداخته شده تا تاریخ اجتماعی.
این مسئله با توجه به نوع تاریخ نگاری آن زمان امری عادی است، تاریخ زندگی اجتماعی بشر و زندگی روزمره و مسائل مختلف آن که اکنون برای ما جذابیت زیادی دارد، بنابه دلائل متعددی در آن دوره کمتر مدنظر تاریخ نگاران قرار گرفته است. با وجود این، در مورد شهر کوفه وقایع مهمی که از زمان تأسیس این شهر تا یکی دو قرن بعد از آن رخ داده و جهت گیریهای خاص مردم این شهر در قبال حوادث مهم، باعث شده است که نویسندگان به روحیات و خصوصیات اجتماعی مردم این شهر نگاه ویژهای داشته باشند و قدری بیشتر به جنبه اجتماعی تاریخ این شهر بپردازند.
در تاریخ اسلام و به ویژه از دیدگاه شیعیان، نام کوفه با پیمان شکنی و بی وفایی همراه است به گونهای که هرگاه بخواهند کسانی را به دلیل چنین صفات ناپسندی تحقیر و سرزنش کنند آنها را به کوفیان تشبیه میکنند (رجبی، 1378: ص 72). در منابع تاریخی و افواه عوام، مردم کوفه اهل غدر و خیانت دانسته شده و گفته شده است که وفای به عهد در میان آنها امری نادر است ( جعفریان، 1381: ص 173).
هر ملت و امتی ممکن است تلفیقی از صفات و خلقیات مثبت و منفی را داشته باشد که به تناسب زمان و در مقاطع مختلف تاریخ یک یا چند صفت او بروز نموده و صفات دیگر را تحت الشعاع قرار داده و باعث بوجود آمدن حوادثی شود این امر سبب خواهد شد که تاریخ مردم آن سامان را با آن صفت یا ویژگی بشناسد. مردم شهر کوفه نیز در مقطع تاریخی مورد بحث، هر دو دسته صفات، فضایل و رذایل را داشتند، اما از آنجاکه صفات و خلقیات منفی آنها در برخورد با امامان شیعه، همانند امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و نیز اهل بیت عصمت(ع) نقش ماندگار زشتی روی این شهر به جای گذاشت، لذا بیشتر نویسندگان و تحلیلگران تاریخ اسلام این صفات را به عنوان ویژگیهای کوفیان ذکر میکنند و از صفات مثبت آنان غافل میمانند (صفری فروشانی، 1391: ص 193).
علت بی وفایی تعداد زیادی از کوفیان را باید در پیشینهی تاریخی ساختار اجتماعی و سیاسی جامعه جستجو کرد لذا چنین نیست که مردم کوفه واجد خصوصیات ذاتی بودهاند که همواره مرتکب بی وفایی و خیانت کاری شدهاند (باقی، 1379: ص 14).
به هر حال این ویژگی اخلاقی و اجتماعی بی وفایی به مردم کوفه به خاطر اقدامات عدهای از آنها در برخورد با اهل بیت (ع) و خالی کردن میدان نسبت داده شده است.
کوفه هر نقطه روشنی هم در تاریخ خود داشته، آنقدر در ذائقه شیعه تلخی وجود داشت که غالباّ آنها را نادیده انگاشته و از کوفه نفرت و انزجار داشت و این امر بدیهی است از طرف دیگر باید توجه داشت که بدلیل آنکه قسمت اعظم آشنایی ما با کوفه در رابطه با رمضان و محرم و وقایع آن شکل گرفته است و اکثراّکوفه سال 60و 40 هجری را آن هم بصورت ناقص می شناسیم ارتباط ما با کوفه ارتباطی نفرت انگیز و سیاه است و شاید کسانی مایل باشند ارتباط مسلمین با این شهر پیوسته از همین نوع باشد امام این همه حقیقت کوفه نیست (سجادی ،1384 : ص 17 )
بیزاری از کوفیان نباید پایه تحلیل و داوری در بررسی تاریخی کوفه و قیام عاشورا گردد زیرا علت، پایهی تحلیل قرار میگیرد. حال آنکه بیزاری از کوفیان، خود معلول مجموعهای از علل و عوامل است (باقی، 1379: ص 43).
بی وفایی کوفیان
اصولاً وقتی صفت اخلاقی یا مغایر اخلاق به قوم یا دستهای نسبت داده میشود، اگر بنا را براین بگذاریم که تعمدی از سوی نسبت دهندگان برای تمجید یا تخریب آن گروه در بین نباشد و یک جریان با سیر طبیعی بر این قضیه حاکم باشد، میتواند نمایانگر این مسئله باشد که به هر حال این رفتار در بین آن گروه یا دسته دیده شده است.
اما در مورد مردم کوفه هم آیا وضع برهمین منوال بوده است یا خیر؟
در مورد مردم کوفه شرایط پیچیدهای حاکم بوده است. ساختار اجتماعی خاص کوفه پیش داوری در مورد مردم آن شهر را سخت و دشوار میکند. هرچند در ظاهر با توجه به نحوهی برخورد آنها با علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، شکی در استحقاق اطلاق صفت بی وفایی به کوفیان را باقی نمیگذارد، اما باید شرایط حاکم بر آن زمان را مورد سنجش و باز بینی قرار داد تا به واقعیت امر پی ببریم.
آنچه بر پیچیدگی موضوع میافزاید وجود برخی نویسندگان و صاحب نظران مخالف مذهب تشیع است که این صفت بی وفایی کوفیان را اولاً به همهی شیعیان آنها تعمیم داده و ثانیاً سعی میکنند این فکر را القاء کنند که دلیل شهید شدن امام حسین(ع)، شیعیان بودهاند که با عدم حمایت لازم از امامشان موجب سپردن ایشان به خطرات و حوادث گردیدهاند. در حالی که واقعیت چیز دیگری است. اولاً تمامی مردم کوفه شیعه نبودهاند و دشمنان اهل بیت(ع) هم در بین آنان کم نبودهاند که در وقوع این حوادث نقش داشته اند.
ثانیاً همهی کسانی که به عنوان شیعه در زمان قیام امام حسین(ع) مطرح بودهاند شیعه اعتقادی نبودهاند که دشمنان تشیع بخواهند شهادت امام شیعیان را دلیل عافیت طلبی آنها بدانند. عدهی زیادی شیعه سیاسی در بین آنها وجود داشته که علی(ع) را برتر از معاویه و سایرین دانسته، اما به امامت ایشان با دیدهی منصوب از جانب خداوند نگاه نمیکردند آنها را شیعه به معنای واقعی نمیتوان دانست.
ثالثاً، فشار بسیار زیاد دستگاه حکومتی در بوجود آمدن این شرایط برای شیعیان کوفه تأثیر زیادی داشته است. روشهای سخت گیرانه از سوی والیان کوفه، در برگشتن آنها از تصمیمات اتخاذ شده و عدم وفاداری به پیمانهایشان تأثیر فراوانی داشته است. شکنجه و قتل شیعیان در آن دوران بر اراده و خواست افرادی که در مقابل حکومت و به طرفداری از اهل بیت(ع) برخاسته بودند اثر بسیار سوئی داشت.
رابعاً: بروز قیامهای پس از حادثه عاشورا که عدهی کثیری در آنها با از جان گذشتگی کامل برای اظهار پشیمانی و نشان دادن همبستگی با خاندان عصمت و طهارت (ع) در آنها شرکت جستند دلیلی براین امر است که آنها در مقطعی از تاریخ دچار یک نوع سستی و عافیت طلبی شدند اما بعداً عدهی کثیری از آنها به اشتباه خود پی برده و با شرکت در قیامهایی چون توابین و قیام مختار و ... سعی در جبران آن داشتند.
واکنش مردم کوفه در شرایط سرنوشت ساز
با توجه به اهمیت حوادثی که در خصوص شهر کوفه در زمان مورد بحث مطرح بوده است در بررسی بعد اجتماعی واکنش مردم این شهر در قبال حوادث، چند نکته حائز اهمیت است اولا اینکه روحیات بخش از عظیمی از مردم کوفه در جهت گیریهایی که در مورد این حوادث داشتند نقش مهمی داشته است، ثانیاً فشاری که از سوی دولت حاکمه بر افراد خواهان تغییر و تحول وارد میشد بسیار سنگین و طاقت فرسا بوده و آنها را در محدودیت شدیدی قرار داده است. ثالثاً، اغلب تصمیم گیریها در لحظات سرنوشت ساز در بین عدهای از مردم کوفه بصورت شتابزده و نابجا گرفته شده است. همانند تنها گذاشتن علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع).
شهر کوفه علاوه بر داشتن خاصیت مهاجر نشینی، جنبهی قبیلهای را هم توأمان داشته است و به این ترتیب از لحاظ اجتماعی شاهد معجونی از گرایشات، عقاید و رسوم و رفتارهای متضاد و متنوع هستیم که توجیه کننده رفتارهای غیر قابل پیش بینی عدهای از مردم کوفه در مقاطع مختلف و حساس بوده است.
قبل از وقوع حادثه عاشورا سلیمان بن صرد هم نیک میدانست که احساسات امروز مردم را نمیتوان ملاک اطمینان گرفت. بسا همین مردم، فردا که حسین بن علی(ع) قیام کرد و تمام قدرت بنی امیه برای کشتن او به کار افتاد و راه یاوری او دشوار و خطرناک شد روی از وی برتابند(آیتی، 1381: ص43).
مردم کوفه یعنی آنان که پس از خبر یافتن از مرگ معاویه در خانهی سلیمان بن صرد خزاعی جمع شدند و سخنرانی کردند و وضع موجود مسلمانان را مورد بررسی قرار دادند و همچنین مردمی که پس از آمدن مسلم به کوفه به نزد وی رفت و آمد میکردند و با وی به عنوان نایب خاص امام زمان خود بیعت میکردند واقعاً در مقام دروغ گفتن و فریب دادن امام خویش نبودند و نمیخواستند مقدمات شهادت و اسارت خاندانش را فراهم سازند. ( همان: ص 49)
مردم کوفه طی سی سال چند واقعه را تجربه کرده بودند، حکومت عثمان و انقلاب مردم علیه او، حکومت امام علی(ع) و جنگهای جمل و صفین و نهروان و بعد حکومت معاویه و حوادث دوران او. کوفه به عنوان شهری که نزدیک به پنج سال یکی از مهمترین شهرهای عراق به شمار میرفت بیش از همه شاهد این وقایع بود، مردم آن به همین دلیل از آگاهی سیاسی بیشتری برخودار بودند و به همین دلیل نیز در دعوت از حسین به علی(ع) پیشقدم شده بودند (باقی، 1379: ص 45- 46).
در اینجا هم شاهد این مسئله هستیم که ابتدا شور و احساسی در بین عدهای کثیری از کوفیان بوجود آمده و درصدد هستند اقدامی علیه نظام حاکم انجام بدهند اما با تغییر شرایط به جز تعداد اندکی از آنان بر تصیمیم اولیه خود پابرجا نمیمانند و از ادامه دادن این مسیر منصرف میشوند. اما همان طور که گفته شد نکته بسیار مهم در این بین شرایطی است که حکومت برای مردم کوفه در آن عصر رقم میزد.
روزی که نعمان به بشیر انصاری با ملایمت و نرمی و مدارا شهر کوفه را اداره میکرد، شیعیان پرجوش وخروش بودند وهمه جا و در هر مجلس دم از یاری امام حسین(ع) میزدند و مینوشتند که ما نعمان بن بشیر را تا دروازه شام بدرقه خواهیم کرد. اما روزی که عبیدالله بن زیاد حکومت کوفه را بدست گرفت، با سابقهای که مردم از پدرش زیاد و نیز از خودش داشتند، فکر مردم عوض شد و روحیه مردم تغییر کرد ( آیتی، 1381: ص 50و 49).
البته نکته قابل توجهی هم در مورد عده ای از مردم کوفه در آن عصر وجود داشته که آن عده خودشان خواستار حضور یک حکومت دیکتاتوری بود. این افراد با انگیزه های مختلفی همچون حفظ منافع و ثروت شخصی و یا نیاز داشتن به یک فضای همراه با آرامش و بدون درد سر برای داشتن زندگی آرام خواستار چنین حکومتهایی بودند . بخشی دیگر هم تمایلات شدید اموی داشته و برای تحکیم پایه های آن حکومت در مقابل انقلاب ها و شورشها از دولت حمایت می کردند .
بعنوان مثال وقتی نعمان بن بشیر در مسجد کوفه خطاب به مردم می گفت که «من خفته را بیدار نکنم و بیدار را نترسانم اگر به سر اطاعت آیید از شما عفو کنم و الا شمشیر را کارفرمایم ،می زنم ،می کشم و به شمشیر پاره کنم، اگر چه تنها باشم از این جنگ باک ندارم ». عبدالله بن مسلم حضرمی برخاست وگفت «رایی که امیر می زند رای مستضعفین است و قوتی ندارد و تو اینکه می گویی نکنی و نتوانی کرد. عبدالله بن مسلم که از دوستداران یزید بود بعد از آن از یزید خواست تا نعمان ابن بشیر را برکنار کند . (ابن اعثم کوفی ، 1372 :ص 844 )
نویسنده: سعید نجفی نژاد کارشناس امور پژوهشی پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بیت علیهم السلام